رویکر سواد رسانهای در طول سالیان طولانی با مفاهیم مختلفی بیان شده است و دارای تغییرات و دگرگونیهای مختلف در نوع نگاه و تعیین رویکرد نسبت به مساله بوده است. همانگونه که نوع نگاه ما به رسانه و برداشت از آن، بسیاری از رویکردهای ما را نسبت به رسانه مشخص میکند، نوع تعریف ما از سواد رسانه و درک جایگاه آن نیز می تواند اثرات مختلف و متفاوتی در عملکرد و نگرش ما داشته باشد.
بسیار متفاوت خواهد بود که آیا شما سواد رسانهای را به معنای محصور کردن جوانان و مخاطبان رسانه و برحذر داشتن آنان تعریف کنید یا نسبت به رسانه رویکرد فعالانه داشته باشید. امروزه اگر رسانه را میدان اصلی برداشت پیامها و نگرشها به ویژه در فضای جامعه جهانی بدانید، آنگاه شکست دیدگاه منفعلانه نسبت به موضوع سواد رسانهای روشن خواهد بود. نه تنها اگر سواد رسانهای رویکرد منفعلانه نسبت به رسانه داشته باشد نمی تواند ما را به مقصو مطلوب برساند، بلکه زمینه ساز بسیاری از خطاها خواهد شد، جایی که شما را از مهمترین ابزار ارتباطی به دور خواهد کرد.
حال پژوهشگر و محقق رسانهای که خود را در منظومه انقلاب اسلامی تعریف میکند باید در مشاهدات و پژوهش و تحقیقات خود به دنبال تبیین نسبت جایگاه سواد رسانهای با انقلاب اسلامی باشد. نسبت سواد رسانهای در ادبیات اسلامی و انقالابی در عصر رسانهها همان معنای « وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ » را تداعی خواهد کرد. سواد رسانهای به این معنا است که به چه میزان از رسانه، مخاطبان و ابزارهای آن شناخت حاصل شود و تا چه اندازه توانایی استفاده و ثمر بخشی از طریق رسانه را در جامعه به ویژه جامعه جهانی کسب نمائیم.
به عنوان مثال نامه رهبری انقلاب اسلامی به جوانان اروپا و امریکای شمالی را میتوان صحنه ارزیابی برای جامعه جوان انقلابی دانست تا میزان توانایی خود را در استفاده از ابزار رسانهای به ویژه اینترنت و شبکههای اجتماعی به نمایش بگذارند. این اتفاق میدان مبارزهای بود تا بتوان ارزیابی کرد به چه میزان سواد رسانهای لازم در میان کاربران ایرانی وجود دارد.
حال باید نشست و پس از این عملکرد، به رویکردها و آسیبهای موجود پرداخت. حال از ابتدایی ترین مساله یعنی زبان و یادگیری و توانایی فهم آن گرفته تا میزان آشنایی با جامعه مخاطب، مقدار نفوذ و اثرگذاری در شبکه های اجتماعی و چگونگی افزایش بازدید مخاطبان. به معنای کلی باید به این سوال جواب داد که خلا چه دانش و مهارتی در این عرصهی آزمایش وجود داشت و چگونه باید آن را کنترل کرد؟
در حوزه اندیشه انقلاب اسلامی هر کاری که تعریف شود بدون نقش مردم بی ثمر خواهد بود. در این جا است که نهادهای مردمی و گروه های فرهنگی باید در برنامهریزیهای خود این موضوع را اهیمت دوچندان دهند که امروزه سواد رسانهای به عنوان یک سلاح و مهارت برای حضور در عرصه اطلاع رسانی و جنگ نرم به شمار رفته و عدم توانایی در این حوزه و عدم نبود امکانات و شرایط مناسب، به معنای شکست در میدان مبارزه با دشمن خواهد بود.
ما در این جا نسبت به نگاه انتقادی به محتوای رسانهها بی توجه نبوده، بلکه تاکید ما بر جنبهی دیگر موضوع سواد رسانهای است. بدون شک یکی از مهمترین عرصهها، توانایی مردم در قدرتمند کردن و تقویت تفکر انقادی نسبت به محتواهای رسانهای به ویژه آنهایی که از خارج از مرزهای ایران حمایت میشوند خواهد بود.
سخن ما به این معنا است که در این جا باید دو رویکر دفاعی و تهاجمی در حوزه سواد رسانهای مدنظر قرار گیرد؛ یکی تلاش در جهت ارتقاء فهم و درک انتقادی نسبت به رسانهها در خانوادهها و افراد جامه و از طرفی دیگر رویکرد تهاجمی و فعال در جهت کسب آمادگیهای لازم رسانهای.
امروز در حوزه سواد رسانهای نیاز به همت و جدیت مردم و مسئولان همانند آنچه در نهضت سواد آموزی در ایران مورد اهمیت قرار گرفت وجود داشته و امروز باید به دنبال نهضت سواد رسانهای در ایران بود.
مساله سواد رسانهای اگر در حوزه انقلاب اسلامی و میزان رابطه ما با اسلام تعریف شود، آنگاه نه تنها به عنوان یک مزیت و امتیاز به آن نگاه نمیشود که برخی میتوانند این مزیت را داشته باشند و برخی نه؛ بلکه به عنوان یک وظیفه برای هر فرد از جامعه اسلامی مطرح خواهد شد.
امروز مسلمان انقلابی نباید راهبردهای اسلامی را در عرصه مهمی همچون رسانه مورد غفلت قرار دهد؛ راهبردی که همواره به ما تذکر داده و بیان میدارد: وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ